اتاق آبی

اتاق آبی

...آسمان تمام شد؛ اینجا، زمین آغاز می شود
اتاق آبی

اتاق آبی

...آسمان تمام شد؛ اینجا، زمین آغاز می شود

آرشیو سازی 4: خانه یعنی تو باشی؛ همین...



چرا گاهی تصور می کنم خانه چیزی جدای تو ست؟

تو معنایی!

بشقاب های خانه مان  را انتخاب که می کنم تو پیش چشمم هستی، غذاهایی که من پخته ام را تماشا می کنی، به اشتها می آیی و ... ظرف هایمان یادم باشد که این شکلی باشند.

گلدان هم می خرم، یکی فقط! برای گل هایی که گاه به گاه برایم، برایمان، برای خانه مان می خری... شاید شیشه ای باشد که حتی ساقه هایش را هم تماشا کنیم...

یک مبل... ظرف میوه ... استکان کمرباریک... حوله ی گرم ... بالش پَر ...  که "تو" بنشینی... "تو" میوه بخوری... "تو" چای بنوشی... "تو" حمام کنی... "تو" شیرین بخوابی...

خانه یعنی همین!

تو باشی...





نظرات 4 + ارسال نظر
خانوم زیگزاگ یکشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 06:55 ب.ظ

چقد خوب بود...

:)
خوش اومدی به اتاقم

سپیده دوشنبه 13 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 01:39 ب.ظ http://setaresepideashk.persianblog.ir/

عالی ...

آذر چهارشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 01:46 ب.ظ

سپیده ی عزیزم..دلم هوای تو رو کرده.هوای تو و همچین احساس هایی.

چیز مهمی نیست عزیز دلم
داری زن می شوی...

نگران نباش...


باید بشود زودی هم را ببینیم.

سرمه چهارشنبه 17 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 10:29 ب.ظ

:)

:)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد