اتاق آبی

اتاق آبی

...آسمان تمام شد؛ اینجا، زمین آغاز می شود
اتاق آبی

اتاق آبی

...آسمان تمام شد؛ اینجا، زمین آغاز می شود

امیدوارانــــــــــــه!




خب دیگر


بس است!


تو که می دانی بیرون از درون تو هیچ اتفاق تازه ای در دنیا هرگز نیفتاده است؛


بلند شو!


زندگی خودش تنهایی به حد کافی ول و بی منطق هست...


تو دیگر پر رویش نکن!



بلند شو!




پ.ن:  " :)  "   (برای ناهید...)

نظرات 3 + ارسال نظر
ناهید یکشنبه 30 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 11:49 ق.ظ http://avaze-betyar.blogfa.com

عزیزم. عزیزم. دیشب وقت خواب داشتم به تو فکر می‌کردم. روزی را به یاد آوردم که دست‌های تو شانه‌های مرا گرفته بود. و آن گلی که به من داده بودی توی آن طرح ساده و زیبا. دست‌های گرم تو روی شانه‌های من است سپیده جان
:-*
:)
مرسی سپیده جان

:)

ناهید یکشنبه 30 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 12:22 ب.ظ http://avaze-betyar.blogfa.com

یک وبلاگ خودمونی دیگر برای خوانده شدن

http://elcafeprivada.blogspot.com

N دوشنبه 31 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 05:08 ب.ظ http://www.14285.blogfa.com

زندگی خودش تنهایی به حد کافی ول و بی منطق هست...

این جمله را دوست داشتم سپیده... زیاد

:)

و دیگر نمی پرسی شعر از؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد