اتاق آبی

اتاق آبی

...آسمان تمام شد؛ اینجا، زمین آغاز می شود
اتاق آبی

اتاق آبی

...آسمان تمام شد؛ اینجا، زمین آغاز می شود

دیوانه بازی.




آدم گاهی احتیاج دارد به یک عالمه نرسیدن.


رسیدن ها تمام می شوند

کهنه می شوند

خسته  می کنند....


اصلاً کسی چه می داند؛


ارزش آدمی شاید 

به تعداد نرسیده هایش است!!!




نظرات 3 + ارسال نظر
ناهید دوشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:36 ب.ظ http://avaze-betyar.blogfa.com

سخت باهات موافقم. آنوقت که تک‌تک قله‌های آرزوهایش را فتح کرده، ملال آغاز می‌شود. آدمی که همیشه عادت کرده به قله فکر کند.
راستی سلام سپیده‌ی عزیز :-*

سلام ناهید
ناهیدِ خوب... :)

شادی سه‌شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:18 ب.ظ http://neveshte-jat.blogfa.com/

یک عالمه نرسیدن گاهی آدم را به چیزی قابل تامل می رساند. ارزش آدمی اما بدون شک به رسیده هاست.

از سرِ مسئولیت نبود این شعر. خودم را زدم به بی عاری! و تو این را فهمیدی شادی :)

آشتی شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 10:09 ق.ظ http://www.ashtiashti.persianblog.ir

سلام سپیده جونم. خیلی خوشم اومد.
از یه منظر دیگه به زندگی نگاه شده توی این شعر!!!!!!!

سلام نازنین آشتی.خوش اومدی به اتاقم. ممنونم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد