اتاق آبی

اتاق آبی

...آسمان تمام شد؛ اینجا، زمین آغاز می شود
اتاق آبی

اتاق آبی

...آسمان تمام شد؛ اینجا، زمین آغاز می شود

رویاها... رویاهای نجات دهنده ...






همین یکی دو روز پیش بود که یادم آمد امسال یک جایی نوشته بودم در این اتاق که :


"امسال عاشقانه ترین پاییز عمرم را - تا اینجا -  گذراندم!"




امروز صبح که از خانه بیرون می آمدم فکر کردم، زمستان سختی بود اما


هی!

 

دختر! 


انگار این بهار دارد رقابت می کند با آن پاییز ها! ... 




این روزها خوبم.


این روزها که می گذرد خوبم ...


باید تشکر کنم!


از ... 


از خانه ی سپیدی که این روزها شده لوکیشنِ همه ی تخیلاتم! 


با حیاط کوچکی که در آن توت فرنگی کاشته ام ... گوجه کاشته ام ... خیار و ریحان کاشته ام ... 


با تراسی که نرده های چوبی سفید دارد و عصرانه های چای و صبحانه های آفتابی روز تعطیل ...


باید سپاسگزار بود ... 


باید از رویاها سپاسگزار بود.



و من


سپاسگزارم.


از تو 


که همراهِ‌ شیرین ترین رویاهای منی ...







پ.ن:و کور شوم اگر دروغ بگویم! 


لازم است بدانى...




دختر؛


آنقدر ها هم مهم نیستى تو!


حتى آنقدر که لازم باشد در ذهن اطرافیان خوب جلوه کنى...


من تو را دوست دارم!


بلد شو این برایت بس باشد...











رنگ رنگ رنگ ...




دلم رنگ خواسته از صبح....


به آرامی خواهم مرد؛


اگر همینطور از رنگ ها فاصله بگیرم ...






کار می کند!



بعله !


کار می کند!


با همکارِ کوچکِ نازنینِ جدیدت ،‌همکارهای قدیمی بد رفتاری می کنند؟


نمی پذیرندش در جمعشان؟


تنها بگذارش و حتی کمی با او بد رفتاری کن!


بقیه به عنوان نجات دهنده وارد می شوند! 


:)


بعله!


آدم ها نمی پذیرند که در حالت عادی باید با انسان ها، انسانی و دوستانه رفتار کنند؛


اما کافیست آن ها را در سختی و محتاج ببینند؛


با نهایت فداکاری ممکن سوپرمن می شوند!


آدم ها می خواهند سوپرمن باشند،‌ نه فقط "من" !!!



دلم تنگ نیست این روزها...




 جانم برایتان بگوید؛

نه که چیزی عوض شده باشد در اصل قضایا،‌تنها نگاهم دیگر مدام پی آن نگرانی ها نیست!


حالا کی اش را نمی دانم، اما بر میگردند.

این یک واقعیت است!


فعلاً‌ اما از نبودشان استفاده می کنیم

صب به صب مانتو و شال ست می کنیم

عطر می زنیم

ماتیک می نشانیم بر لب

رختخواب را مرتب می کنیم

آینه را پاک می کنیم

کادوی روز زن گرفته ذوق می کنیم

گل می خریم

کتاب می خوانیم

و از این جور کارها...