جامعه ی ما، کلونی آدم های بی رنگ مرده است که وقتی یک آدم زنده ی رنگی رنگی می بینند، شدت زنده بودنش را نمی توانند تاب بیاورند. باید با سرعت بیشتری یکی یکی به رنگی ها بپیوندیم.
با سرعت خوب است! بیا شادی... بیا دست هم را بگیریم.
آشتی
چهارشنبه 10 اردیبهشتماه سال 1393 ساعت 01:30 ب.ظ
آبی!! درسته.
شما که بگویید آبی، آبی ست؛ چون اصلا برای شما گفته شده این قطعه.
.
نورهای اصلی: زدید وسط خال، می دانستید؟ دقیقا میخواستم بگویم "رنگ" که به نور، برسید و برسیم...
خوشحالم. آفرین
"پاکت آجیل حیرت" را که "حسین پناهی" عزیز و بزرگ به ام داده...
.
.
اما نور:
"بهار، تابستان، پاییز، زمستان و دوباره بهار"*، وقتی بیرون تو هوا میایستیم یا قدم میزنیم، نور است که از پوستمان تو میرود و نفس میکِشیمش.
* اسم فیلمی ست از kim ki duck، فیلمساز کره ای.
این فیلم را سه بار دیده ام، دو بارش مانده! و حالا نورِشما "استعاره" است گویا! هان؟
آفرین. قبلا هم که گفتم، کارتان درست است، کاریش هم نمیشود کرد!
پس ما را بگو که "زیره" به "کرمان" میبریم!
ایندفعه هم درست گفتید، "استعاره"ست... اما این که اشاره کند به چه، خواننده مختار است کاملا
خواننده ی مختار ترجیح داد بی قضاوت بماند فعلاً!
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
آفرین....!
جامعه ی ما، کلونی آدم های بی رنگ مرده است که وقتی یک آدم زنده ی رنگی رنگی می بینند، شدت زنده بودنش را نمی توانند تاب بیاورند. باید با سرعت بیشتری یکی یکی به رنگی ها بپیوندیم.
با سرعت خوب است!
بیا شادی... بیا دست هم را بگیریم.
منم با رنگ رنگ زنده ام!!!!!!!
من تو رو سرخابی می بینم آشتی.
در رویا
چهار اتاق بزرگ را
غرقِ رنگ کردی؛
سبز
سرخ
زرد
و آخری سپید
.
.
یکدفعه دلم خواست از رنگ چیزی بگویم... حالا که زمستانِ سپید است
سبز نه!
آبی!
نورهای اصلی اند این ها که گفتید، نه رنگ ها!
راستی
این زمستان چرا سپید نمی شود!؟
آبی!! درسته.
شما که بگویید آبی، آبی ست؛ چون اصلا برای شما گفته شده این قطعه.
.
نورهای اصلی: زدید وسط خال، می دانستید؟ دقیقا میخواستم بگویم "رنگ" که به نور، برسید و برسیم...
خوشحالم. آفرین
سپاس.
و حالا نور یعنی چه؟
گفته بودی چرا این زمستان سپید نمیشود....
نمیدانم.
فقط میدانم که بیشترِ "پاکتِ آجیلِ حیرت"م را گذاشته م برای وقتی که سپید میشود. این کار همیشه م است.
چه تنقلاتی دارید شما برای خودتان!
"پاکت آجیل حیرت" را که "حسین پناهی" عزیز و بزرگ به ام داده...
.
.
اما نور:
"بهار، تابستان، پاییز، زمستان و دوباره بهار"*، وقتی بیرون تو هوا میایستیم یا قدم میزنیم، نور است که از پوستمان تو میرود و نفس میکِشیمش.
* اسم فیلمی ست از kim ki duck، فیلمساز کره ای.
این فیلم را سه بار دیده ام، دو بارش مانده!
و حالا نورِشما "استعاره" است گویا! هان؟
آفرین. قبلا هم که گفتم، کارتان درست است، کاریش هم نمیشود کرد!
پس ما را بگو که "زیره" به "کرمان" میبریم!
ایندفعه هم درست گفتید، "استعاره"ست... اما این که اشاره کند به چه، خواننده مختار است کاملا
خواننده ی مختار ترجیح داد بی قضاوت بماند فعلاً!