اتاق آبی

اتاق آبی

...آسمان تمام شد؛ اینجا، زمین آغاز می شود
اتاق آبی

اتاق آبی

...آسمان تمام شد؛ اینجا، زمین آغاز می شود

خوبم ...







یک روزهایی باورم نمی شود این همه بزرگ شده باشم.


باید برای روزگار پاگرد بگذارند؛


گاهی هم بایستد 


سربرگرداند 


آدم بتواند به راهِ‌ رفته نگاهی بیاندازد!


شاید یکی خواست به گذشته اش افتخاری چیزی بکند!




***





روزهای آرام می گذرند

خوشی هایی از گوشه و کنار سربرآورده اند که

که 

که خوبند!


احسانم هم آغوش تمامِ  تنبلی ها و اراده کردن ها و تغییر ها و تصمیم هایم،‌ کنارم نشسته .

هرچند نگرانی و دغدغه  ی آینده ی به هم پیچیده ی برادر، آشفتگی را در همسایگی نگه داشته اما؛

 شب های زیادی را با حسی از سپاس،‌ به زندگی شب بخیر می گویم.



خوبم

:)



نظرات 2 + ارسال نظر
نادم شنبه 14 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 01:48 ب.ظ http://aziiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiizam.blogsky.com

نشستم به انتظار غروب تا یک دل سیر گریه کنم ، شاید کمی آرام شوم ، غروب آمد و بغض سد راه اشکهایم ، شب شد و هنوز نشکسته شیشه غمهایم، .......................................... مینویسم از غم و دردم شاید آروم بشه درد درونم ، رویاهام بر باد رفته اما قلم نوشتن نه. در پناه حق...

مجید مویدی جمعه 5 دی‌ماه سال 1393 ساعت 02:55 ب.ظ http://majidmoayyedi.persianblog.ir

آفرین...
قطعه اول رو دوست داشتم... به نظرم نه فقط شعر بود، بلکه شعر خوبی هم بود. دست مریضاد.
.
.
راستی، گاهی شعرهای کوتاهی میگم. به نظرم خودم شعر هستن و خودم رو شاعر میدونم. لطفا اگه امدید اون طرفها، نظرتون رو راجع بهشون، بی پرده و تعارف کمتر بگید. لطفا فقط تعارف رو کنار بذارید. اگه به نظرتون مثلا یکیش افتضاحه بگید افتضاحه.نه کمتر و نه بیشتر.
اگه اصلا باهاشون ارتباط نمیگیرید یا.... هزار اشکال دیگه، بهم بگید
.
ممنون مشیم ازتون.

ممنونم
مهدیه لطیفى را دوست دارم . گاهى نوشته هایم بوى قلمش را مى گیرد!
.
.
به روى چشم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد