همین سوم مهر پیش دو تا پیرمرد این حرفو زدم که بالاخره افتادم توی سرازیری. با خنده بهم گفتن کو تا بیافتی توی سرازیری!
منم به حکمت حرف پیرمردآ مثل همیشه واقف شدم و گفتم اینجوریاس؟ پس خوشحالم. بعد یادم افتاد وقتی بچه بودم راجع به سی سالگی چطور فکر میکردم و قند توی دلم آب شد :)
من هم قند توی دلم آب می شود هی ناهید! هی بیشتر هم قرار است آب بشود! جوانیم ناهید ... رهاتر از این حرف ها باید باشیم...
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
اما می گن سی سالگی اوج زیبایی یک زنه.
اما منم وقتی رسیدم بهش همینقدر غمگین شدم. طفلی سی سالگی
.
.
.
.
به هر حال رسیده برای تو . پس مبارکت باشه عزیزم
بله
خوش اومده سرن جان
پاییز فصل غم نیست !
شاید پذیرفتنِ اینه که "غم هست"!
هان؟
موافقم. سی سالگی بی شک پاییز است! و پاییز زیبایی و عاشقانگی است.
این پاییز های بی نظیر...
امان ...
"پذیرفتن این که غم هست!"
جمله خوبیه
بایدآویزه گوشم کنمش
ممنونم دخترم...
زیادم جدی نگیر جمله های اتاق منو
در حد آویزه گوش کردن!
خیلیا شونو بعدن نقض می کنم!
همین سوم مهر پیش دو تا پیرمرد این حرفو زدم که بالاخره افتادم توی سرازیری. با خنده بهم گفتن کو تا بیافتی توی سرازیری!
منم به حکمت حرف پیرمردآ مثل همیشه واقف شدم و گفتم اینجوریاس؟ پس خوشحالم. بعد یادم افتاد وقتی بچه بودم راجع به سی سالگی چطور فکر میکردم و قند توی دلم آب شد :)
من هم قند توی دلم آب می شود هی ناهید!
هی بیشتر هم قرار است آب بشود!
جوانیم ناهید ... رهاتر از این حرف ها باید باشیم...