ما یک چیز خوب در خانواده مان داریم!
بلدیم متفاوت "عمل " کنیم!
مثلاً؟
بلدیم دسته جمعی همه باهم
حتی با پدر ها
با مادرهای چسبیده به آشپزخانه
با نوه ها و پدربزرگ ها
با همه ...
یکدفه بلند شویم و به جای کپه کپه حرف های معمولی درباره ی بنزین سوپرهای اخیر یا لوبیا را چه جوری آبپز کنیم که رنگش کدر نشود؛
پانتومیم بازی کنیم!
بعله!
یا مثلاً بلدیم تمامِ یلدا را به پیشنهاد عمو
حافظ بخوانیم و نقد کنیم!
نه که یک نفربخواند و توضیح دهد ها!
نه!
هر کس خودش فال خودش را بخواند و به نقد بگذاردش و حتی آخرش بگوید : "در شأن حافظ نبود این خود نمایی که من می توانم این همه «شمع» ردیف کنم ..."
بعله!
من این بلد بودن های متفاوت "عملی" رو دوست دارم ... زیـــــــــــــــاد ...
یه حسی بهم می گفت یه چیزی تو وبلاگت هست امروز که دوس دارم بخونمش و دوست داره خونده بشه به وسیله من.. حسم حتی بهم گفت که یلدام پاش این وسط گیره
من عاشق توام ...
از پیش من نرووووو ...
سلام عزیزم. چه یلدای باحالی. منم عاشق این تفاوتهام!
چه خواب باحالی!!!!!!!!!!!!!!!
خب تو هم میخوندی واسم: پیرهن صورتی دل منو بردی! رفتی اداره، منو نبردی!!!!!!!!!!
بله به معنی کامل کلمه "باحال"!
هممون
دسته جمعی یکی شویم...
این که نمی شود، می شود؟