خواسته تان تا قسمت زیای "دون کیشوت"ی ست!! مخصوصا قسمت دومش هنوز بیشتر...
من هم اینجوریام!
چطور میتوانیم بهش برسیم؟؟
یک کشفی هم برای این بکن دوست جان؛ فردا که بیدار شدی، یا پس فردا یا....
بگو ببینم دوست من، آنجا بالاخره سپید شد؟ به برف رسیدی یا نه؟
اینجا که منم که فقط کوه ها به آرزوی من رسیدند... اینجا فقط باران آمد(شهرستانِ سپیدانِ فارس)
نه آقاى دوست نرسیدم...
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
این کارو بکن ولی قبلش مشورت داشته باش با کسی که خوبیتو بخواد مثل من نباش
به وبلاگ منم سربزن
چشم
خواسته تان تا قسمت زیای "دون کیشوت"ی ست!! مخصوصا قسمت دومش هنوز بیشتر...
من هم اینجوریام!
چطور میتوانیم بهش برسیم؟؟
یک کشفی هم برای این بکن دوست جان؛ فردا که بیدار شدی، یا پس فردا یا....
خبرتان مى کنم
قسمتی از "خستگی شانه هایم" از آن بود که گفتم، ای دوست!
از دویدنهای بی وقفه با این ذهن
گاهی باید لیوانمان را زمین بگذرایم. نه؟
حق با شماست سپیده جان.
باید یاد بگیریم گاهی هم لیونمان را زمین بگذاریم. این هنر بزرگی ست که بلد باشیم کی و چطور و تا چه مدتی لیوانمان را زمین بگذاریم
مهارت است!
یعنی با تمرین درست می شود
من هم فقط دلم می خواهد پولدار باشم و هر وقت هر جا دوست دارم بروم و هر وقت هر کار دوست دارم بکنم.
(آدمک چشمک)
بگو ببینم دوست من، آنجا بالاخره سپید شد؟ به برف رسیدی یا نه؟
اینجا که منم که فقط کوه ها به آرزوی من رسیدند... اینجا فقط باران آمد(شهرستانِ سپیدانِ فارس)
نه آقاى دوست
نرسیدم...