سلام...
خودمانیم، معمای "ذن" طرح کردهاید ها!!!
باید راه بیفتد و کاری بکند به نظرِ من.... "به راه بادیه رفتن،به از نشستنِ باطل"
اما این که چه کاری، من دیگر نباید بگویم... خودِ همکار جان باید ببیند چه کاری بکند و کجا راه بیفتد
که این طور....
پس یکی از این دو را اگر خواستید، در عالم واقع یا خیال، بهش بگویید:
1)
...... که این دریای بی پایان چنین باشد/ بخارش آسمان گردد، کفِ دریا زمین باشد
عقل گوید، شش جهت حدست و بیرون راه نیست
عشق گوید، راه هست و رفته ام من بارها
باآرزوی موفقیت
بعله آقا ...
بعله
حالا دوباره عقل جواب می دهد تازه ...
به سادگی با یه بیت که تمام نمی شود ... دفترها می خواهد این جدال ...
سلام...
خودمانیم، معمای "ذن" طرح کردهاید ها!!!
باید راه بیفتد و کاری بکند به نظرِ من.... "به راه بادیه رفتن،به از نشستنِ باطل"
اما این که چه کاری، من دیگر نباید بگویم... خودِ همکار جان باید ببیند چه کاری بکند و کجا راه بیفتد
راه افتاده آقا ... به عشق می رود همکار ...
که این طور....
پس یکی از این دو را اگر خواستید، در عالم واقع یا خیال، بهش بگویید:
1)
...... که این دریای بی پایان چنین باشد/ بخارش آسمان گردد، کفِ دریا زمین باشد
2)
تو میروی به سلامت سلامِ ما برسانی....
می گویم در یک فرصتی حتماً!
چقدر قشنگ!
قشنگ؛ نگاه توست ... نرگس!
تلخ و واقعن درست
امان از این تلخ هاى درست ناهید...