اتاق آبی

اتاق آبی

...آسمان تمام شد؛ اینجا، زمین آغاز می شود
اتاق آبی

اتاق آبی

...آسمان تمام شد؛ اینجا، زمین آغاز می شود

کهکشانی هستیم برای خودمان!






یک سری سیاهچاله اند اطراف مسر پیاده روی روح و روان ما!


احوالی که هر بار 


 با بهانه ای 


- مثل یک بی اعتنایی کوچک از سوی آنکس که نباید -




به عمق آن پرتاب می شویم!







درمان دارد سیاهچاله های روان؟!








نظرات 2 + ارسال نظر
مجید مویدی شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 11:27 ق.ظ http://majidmoayyedi.persianblog.ir

چند سالِ پیش، چیزی به یکی از دوستانم گفتم که خیلی شبیه به چیزی‎ست که شما می‎گویید؛ من گفته بودم هر فقدانی، چیزی شبیه به یک سیاه‎چاله درونِ ما درست می‎کند.... این‎ها، همه چیز را به داخلِ خود می‎کشند... و بعدشان، تنها، نارضایتی و اندوه می‎ماند

سیاه چاله هایی که دم دستمان اسندبای هستند تا هر لحظه با هر تلنگر غمگینی پرت شویم درآن ها ...

الف ر شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 09:16 ب.ظ http://soolaan.blogfa.com

سپیده ی عزیزم ...
من میشناسم این احوال را .. بگذار برایت بگویم دوست مهربانم که دنیا عجیب است و گرد ... ما آدمها حالهای مشترک زیادی داریم .. صبور باش ..
باید بگویم مردها را نمی دانم اما من چیزی فراتر از رابطه و زن همیشه می خواستم که خب نیافتم ... حالا هم دنیا را دو قسمت کرده ام ، درونم که له قول تو تنهاست و بیرونم که زیاد نمی شناسمش ...

+ همین الان لبهایت را به دو طرف باز کن ، مثلا میخندی

من لب هایم مدتیست به خنده های صادقانه ای باز است. این نوشته مالِ یک لحظه بود! یک لحظه ی یک ساعته!
نگران من نباش.
و من همچنان نگران توام!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد