اتاق آبی

اتاق آبی

...آسمان تمام شد؛ اینجا، زمین آغاز می شود
اتاق آبی

اتاق آبی

...آسمان تمام شد؛ اینجا، زمین آغاز می شود

پناهندگی هنر دارم!



وقت هایی که دلم از دوستانم می گیرد، 

تنها می شوم، 

یک هو شکست های کوچک می خورم در برخوردهای اجتماعی؛

می خواهم بروم خونه و در را ببندم و نقاشی کنم!


گمانم این یعنی من  واقعاً نقاشی را دوست دارم!

نظرات 3 + ارسال نظر
فاطمه یکشنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 01:23 ب.ظ http://termehokashi.blogsky.com/

هیچ وقت
هیچ وقت نقاش خوبی نخواهم شد
دیشب دلی کشیدم
شبیه نیمه سیبی
که به خاطر لرزش دستانم
در زیر آواری از رنگها
ناپدید ماند

ببین دستانت چرا می لرزد، نقاشی مقصر نیست!

مژده چهارشنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 03:09 ب.ظ http://OFFBLOG.BLOGFA.COM

"شکست های کوچک می خورم در برخوردهای اجتماعی؛" دوست داشتم این جمله رو

سی سالم شده مژده ولی هنوز گاهی آنچان احمقانه در برخوردهای ساده با موجودات دیگر خودم را می بازم که ...


و سلام

شادی پنج‌شنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 08:27 ق.ظ http://neveshte-jat.blogfa.com/

موافقم زود برو خونه درو ببند نقاشی کن!

ماجرای آب گل آلود و ماهی تو را یاد کسی نمی اندازد؟!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد