اتاق آبی

اتاق آبی

...آسمان تمام شد؛ اینجا، زمین آغاز می شود
اتاق آبی

اتاق آبی

...آسمان تمام شد؛ اینجا، زمین آغاز می شود

سه گانه



1- آقای همسر سرما خورده، 

بداخلاق شده،
حالا که من شب ها خوابم نمی آید ایشان می خوابند پس هیچ جای نگرانی نیست؛ قانون "من خواب، او بیدار و او خواب ، من بیدار" با موفقیت در جریان است... 


2-آلمان برای تحصیل نپذیرفتمان. 

همین!


3- لیسنینگ آیلتس خر است!

پیشرفت نمی کند.

هی هر شب با هزار امید می رویم سراغش یک حال اساسی ازمان می گیرد می فرستدمان سراغ کارمان ...

زوج بیچاره!



پ.ن: اما روزهای اول سال بی دریغ برما می بارند... از سرکار که می روی خانه تمام راه روز است ... سبزهای خوشرنگ ... رنگارنگ های گلدار ... بهار اینجاست.

پ.ن(2): اولین پیاده روی بهاری امسال را سند نزدیم هنوز.





آن ها که خودشانند ...




دیده اید یک آدم هایی یک جور عجیبی خودشانند؟

معمولی اند ها!

فقط ادا نیستند!

خنده هایشان برای خودشان است ... گریه هایشان از سر غم هایی سبک یا سنگین و محبتشان ... امان از محبتشان که می رود می نشیند دقیقاً‌ همانجایی که باید!

خشمشان هم حتی، از کوره در رفتنشان هم حتی، یک جور عجیبی محترم است!

عصبانی نمی شوند که تو خودت را جمع و جور کنی ... 

عصبانی نمی شوند که تنبیهت کنند ... که جلوی تکرار این عمل را بار دیگر گرفته باشند ... 

عصبانی نمی شوند که قدرتمند باشند...

وقتی عصبانی می شوند ... عصبانی اند!

وقتی غمگین می شوند برای این نیست که نازشان را بکشی ... برای این نیست که ترحم کنی بهشان و خطایی را نادیده بگیری ...

غمگین اند ،‌همین!

شادند ...

عاشق اند ...

ناامیدند ...



یکی از این آدم ها همسر من است!


و من این آدم ها را دوست دارم کلا! 




 


آدم ها به سمت جدا شدن می روند.


این بخشی از طبیعت واکنش آدم ها در زندگی جمعی شان است.

 اگر دو نفر باشند؛ به سمت جدا شدن از هم ... سه نفر باشند؛ دوتا با هم می شوند و یکی تنها ... چهار نفر باشند؛ دوتا دوتا ... پنج نفر به بعد که بیا و ببین جایگشت را ...


الگوریتم های طبیعت را می خوانم و به تعادل نش فکر می کنم ... چرا ما از طبیعت سر می پیچیم؟ 

چرا این همه اختیار داریم؟

چه گلی قرار است به سر جهان بزنیم؟


ما آدم های مدام نا کامل، بلد نیستیم بخشی از یک جمع با قی بمانیم .




نامگذاری سال ...



خب

این هم از سال نود و پنج.

آمد.


در سال نود و پنج؛ 

عمل می کنم!