اتاق آبی

اتاق آبی

...آسمان تمام شد؛ اینجا، زمین آغاز می شود
اتاق آبی

اتاق آبی

...آسمان تمام شد؛ اینجا، زمین آغاز می شود

حیف و میل می کنیم خودمان را!



خیلی چیزها توی زندگی هست که هر روز که به هر چه غیر شادی می گذرد باید حسرتش را خود.
حسرت از دست دادنش را...


صورتم را صبحها دوست تر دارم.
صورتی که سی و یک سالگیش را مزه مزه می کند ... و می داند شاید هرگز زیباتر از این روزها نباشد...

راستش را بگویم؟

من این روزها هر صبح تمام مدتِ کرم زدن رو به روی آینه را، دلم برای آخرین صبح های سی سالگی صورتم می سوزد. نه به خاطر فقط عمری که بر این صورت می گذرد، به خاطر هدر رفتنش!
به خاطر هر روزِ بی رمقی که بر او می گذرد... 
به خاطر خنده هایش که حیف شده ...



خیلی چیزها هست که حیف است!
مثل همین اردیبهشت که پیاده روی های بیشتری می طلبید ...
مثل همین یاس های سر خدامی ...
مثل همین بلبل های باغ گرامی ...
مثل رزهای ریز زرد...
مثل تعریف های بیات شده برادر از سفر کیش ...
مثل زدآلوی هنوز نوبر نشده!

مثل زیبایی صبح های صورتمان ...

همه را داریم حیف می کنیم ... 

پ.ن: بازیگرها گمانم کمتر احساس کنند این تجربه های حیف شدن را.





نظرات 1 + ارسال نظر
شادی یکشنبه 16 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 11:11 ق.ظ http://neveshte-jat.blog.ir/

صورتی که سی و یک سالگیش را مزه مزه می کند ... و می داند شاید هرگز زیباتر از این روزها نباشد....... مرا ببر مرا ببر امید دلنواز من. ببر به شهر شعرها و شورها ...

به راه پر ستاره ه می کشانی ام
فراتر از ستاره می نشانی ام ...
مرا بخواه در شبان دیر پا
مرا دگر رها مکن
مرا از این ستاره ها جدا مکن
نگاه کن که موم شب براه ما
چگونه قطره قطره آب میشود ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد