اتاق آبی

اتاق آبی

...آسمان تمام شد؛ اینجا، زمین آغاز می شود
اتاق آبی

اتاق آبی

...آسمان تمام شد؛ اینجا، زمین آغاز می شود

توقعات من!





همین الآن که بیدار شدم یک کشف جدید کردم!

این که من اصلاً دلم نمى خواهد آدم خیلى خیلى پولدارى باشم!

و حتى به آدم هاى خیلى خیلى پولدار حسودیم هم نمى شود!

من فقط 

          مى خواهم

                         هر وقت

                         هر جا که دوست دارم             بروم!

                         و

                         هر وقت 

                         هر کار که دوست دارم          بکنم!



همین!!!




Poor weekends!




تنها ایرادش این بود که 

هیچ کجایش

شبیهِ آخر هفته ى یک "زوج" که 

هم را "انتخاب" کرده اند

نبود

که نبود

که نبود!




پ.ن: و آیا "تفریح هاى مشترک"  وجود خارجى دارند؟

سه گانه...

 




1- گوشواره هایم دیگر "فوق العاده " نیستند! *




2- قهوه ی تازه ام را یک نفر به من تبریک بگوید!**





3- باید از دل قلمو ها درآورد!***





* این یعنی اولویت خرید در سفر، گوشواره است!

** و این یکی یعنی همکار جان بالاخره از قهوه ی خوش بویش که انگار کمی شکلات تلخ هم قاطیش کرده اند، برایم خرید!

*** و این : نقاشی های نصفه و نیمه ام ممکن است از غصه سرطان بگیرند!




به نظرتان ...




1- کلاً خوب است آدم وقتی خسته است حرف بزند؟


یا نزند به نفع همه است؟!





2- زن ها و مردها یک فرق بزرگ دیگر هم دارند؛ زن کنار خستگی مردش شروع به زن بودنش می کند و مرد ... با خستگی زنش آرام آرام تمام می شود ... 


همه چیزش...




3- برادرم را به من برگردانید!






پ.ن: آری اگر بسیار اگر کم فرق دارند...


هرزه علف هایند!



پر از نگرانی های ریز و درشتم این روزها ...


هی از مقیاس جابه جا کردن چمدان و آشپزخانه می پرم به تصمیم گیری برای مهاجرت!


نگفته بودی این "نگفتنی ها" چون آن هرزه علف ها*بلدند این همه جا اشغال کنند!


 





* خواب چون درفکند از پایم

خسته می خوابم از آغاز غروب

لیک آن هرزه علف ها که به دست

ریشه کن می کنم از مزرعه روز

می کَنَمشان شب در خواب

هنوز ...


"الف-بامداد"




روزانه (1)




- به نگار آورم  


- طرح زنم


- مشق کنم   


- بیآغازم  




چکیده مقاله را.

سقف پروژه ابراهیمی را.


تمرین کتاب focus را.


قاصدک را! 



 




من زنده ام هنوز و 


غزل 

فکر 


می کنم...*





* محمد علی بهمنی