اتاق آبی

اتاق آبی

...آسمان تمام شد؛ اینجا، زمین آغاز می شود
اتاق آبی

اتاق آبی

...آسمان تمام شد؛ اینجا، زمین آغاز می شود

به هیچ چیز عادت نمی کنم!






به اینجا عادت نکرده ام،

اما خوبم.


:)


خیلی برایم جالب است که من این همه عاشق ویرانی ام!  نه ویرانی ممتد ها!  ویرانی یکباره ی یک چیزی... یک چیزی...    

        هر چیزی...    

   که سخت و استوار است!


من 

دختر احسساتی  سخت اسفند

عاشق خراب کردن همه چیزم!

چون روی زمین، هیچ چیز در بهترین حالتش نیست!

چون همه چیز می تواند بهتر باشد!

چون

من 

عاشقِ

همه ی چیزهای بهترم!




 :) 





سلام


اینجا اتاق آبی جدید من است.


من از امروز اینجا خودم را می نویسم.


در حالی که پاهایم روی زمین است 

  

و 


دور تا دورم تابخواهی آبیست ...




و در ضمن دوستانم را باز پس می خواهم!

آرشیو سازی 5: انسان بمان!




 

نه؛

نفهمیدیم!

یادمان دادند

که "کتاب" بهترین دوست انسان است.

یادمان دادند!

که:

 بهترین دوست تو کسی است که حتماً از تو بیشتر بداند،

بهترین دوست تو کسی است که حداقل فکر می کتی از تو بیشتر می داند...

بهترین دوست تو کسی است که اگر گاهی هم بیشتر از تو نمی داند به تو حق سخن گفتن نمی دهد،

بهترین دوست تو کسی است که اگر بیشتر از تو بداند و نخواهی بپذیری می توانی هر بلایی به سرش بیاوری...

بهترین دوست تو کسی است که به بهانه ی دانسته هایش تو را به خانه بنشاند و چشم هایت را ببندد و با فلسفه تعداد دندان اسب را برایت بشمارد...

هیج یادت هست "انسان" یعنی چه؟...

خام نشو!

که جز من و تو که " یادمان دادند"، هیچ کجای جهان، بهترین دوست کتاب نیست!

که بهترین دوست انسان، انسان است؛ نه کتاب! *

تو در کوچه ها انسان می شوی نه در میان کتاب ها...*

 

 

* نادر ابراهیمی نازنین




آرشیو سازی 4: خانه یعنی تو باشی؛ همین...



چرا گاهی تصور می کنم خانه چیزی جدای تو ست؟

تو معنایی!

بشقاب های خانه مان  را انتخاب که می کنم تو پیش چشمم هستی، غذاهایی که من پخته ام را تماشا می کنی، به اشتها می آیی و ... ظرف هایمان یادم باشد که این شکلی باشند.

گلدان هم می خرم، یکی فقط! برای گل هایی که گاه به گاه برایم، برایمان، برای خانه مان می خری... شاید شیشه ای باشد که حتی ساقه هایش را هم تماشا کنیم...

یک مبل... ظرف میوه ... استکان کمرباریک... حوله ی گرم ... بالش پَر ...  که "تو" بنشینی... "تو" میوه بخوری... "تو" چای بنوشی... "تو" حمام کنی... "تو" شیرین بخوابی...

خانه یعنی همین!

تو باشی...





آرشیو سازی 3 : هنر می خواهد...



دوست داشتنِ تو 

هنر می خواهد ...

 

که بوسه ها 

فالش نخوانند؛

نُت به نُت ، پلک که می زنی ...




آرشیو سازی 2 : یک چیز خوب...



خواب و بیدار بودم که دستی بازویم را حلقه زد.

نفسِ گرم...

لب های مرطوب...

یک فکرِ زیبا پشت پلک های بسته داشتی...

بیدار تر از خواب و بیدار بودم که؛

گفتی.

***

 

چه خوب است که "بودن" َت برای یک نفر "چقدر خوب" باشد...

شبِ زن بود گمانم.

 

و من و فروغ، چقدر از چیز های خوب خوشمان می آید...

آرشیو سازی 1 : یک کارهایی...



دوست دارم بهترین یاد داشت های بلاگفای دوساله ام را تکرار کنم... 


ببخشید!


...


یک وقت هایی یک کارهایی می کنم که بعداً می فهمم کرده ام و می نشینم به تفسیرش...

 

 

صبح نشسته ام توی تاکسی

بعد از پسر جوان لاغر اندامی که به شدت خودش را جمع کرده است که مبادا...

راستی مبادا چه؟

به این فکر می کند که مبادا تنش با تن "نامحرمی" حتی اندک تماسی داشته باشد،

یا که مبادا در وجود "بانویی" که در کنارش نشسته ، گمانِ بدی بکارد؟

من برایش آن "نامحرمم" یا آن "بانو"؟

 

 

کمی آزاد می نشینم

 تا آرام آرام احساس راحتی کند...

    آرام آرام  بفهمد که از او نمی ترسم...

                         که احتمال نمی دهم قصد آزاری داشته باشد...

                         که یاد بگیرد که تماس گوشه ی زانویش با پای یک بانو در یک تاکسی تنگ، هیچ معنای                                     خاصی را القا نمی کند...

 

 تا آرام آرام بفهمد که برایش احترام قائلم...

 

 

 آرام آرام 

 بفهمد 

 که برای "بسیاری"  از مردان سرزمینم  

                                                     "احترام    قائلم"     !

که بسیاری دیگر از مردان سرزمینم  

                                                            آرام آرام

                                                                                    یادبگیرند

                                                                                                            که "باید" قابل احترام باشند!

 

 

 

این کارها بسیار برایم انرژی زا هستند در این روزگارِ... روزگارِ...

 

 

 

 

پ.ن:بچه ها؛من این کارهای خودم را دوست دارم.