اتاق آبی

اتاق آبی

...آسمان تمام شد؛ اینجا، زمین آغاز می شود
اتاق آبی

اتاق آبی

...آسمان تمام شد؛ اینجا، زمین آغاز می شود

مبادا وقت رفتن کم بیاری...





دارم فکر می کنم شکست ها چه رنگی اند ... 
یک جور زرد لیمویی ... خاکی ... خنثی  ... بی تفاوت ...


اما؛

حواستان که هست؟ که هیچ مطلقی وجود ندارد ؟
 که این رنگ ها ساخته های ذهن مایند ...  

ذهنی که مدام می خواهد داستان کند ...  ببافد ... بسازد ... 

جای آنکه تماشا کند ... 

تماشا کند ...
تماشا کند ...