اتاق آبی

اتاق آبی

...آسمان تمام شد؛ اینجا، زمین آغاز می شود
اتاق آبی

اتاق آبی

...آسمان تمام شد؛ اینجا، زمین آغاز می شود

کار



هیچوقت این اندازه ایمیلم رو چک نمی کردم که این روزها می کنم.
دنبال کارم و بیش از پنجاه جا رزومه فرستادم. 
قشنگ ترین جواب هایی که تا این لحظه پیدا شده "متاسفیم" با ادبیات قشنگه. 

حق هم دارن البته. کی به غریبه ای که حتی زبانشونو درست صحبت نمی کنه می گه بیا برامون معماری کن؟ من خودم که کمه احتمالش... باید بگردم دنبال یه راهی که جذاب باشم براشون. تو این مرحله فقط کاور لترِ که این فرصتو می ده.

طبق برنامه ریزی هامون که فقط برای پنج شیش ماه پول داشتیم که بدون کار بتونیم اینجا زندگی کنیم؛ من الان که دوماه از اومدنم گذشته دیگه باید یه کاری رو شروع کرده باشم. ولی نکردم هنوز. همسر هیچی نمی گه اما می دونم که اونم این توقعو داره. یه جوری شده وقتی ساعت برگشتنش به خونه می شه لپ تاپ و تبلتو باز می کنم دفرتر و مدادو می ریزم دورم که ینی بله من دنبال کارم از صب که تو رفتی. 

قدیما فقط واسه رییسم می کردم اینکارو.

نه که نباشم دنبالش ولی خودم می دونم که بیش از این می توستم باشم و نیستم.

خلاصه اینکه کار و پول  درخواست این روزام از طبیعته...


پ.ن:آممیننن