اتاق آبی

اتاق آبی

...آسمان تمام شد؛ اینجا، زمین آغاز می شود
اتاق آبی

اتاق آبی

...آسمان تمام شد؛ اینجا، زمین آغاز می شود

این همه قناعت در توقع؟




فهمیده ام آدم های شریفی که سختی های ممتد می کشند در زندگیشان ، یک چیز از ما می خواهند فقط ؛ 

نگاهشان نکنیم!


مادری که فرزند معلولی دارد ...
بچه ای که زانوی شلوارش ساییده شده ...

مردی که هفتاد سال نتوانسته پیکانش را به پراید برساند ...

جوانی که همچنان جوان و زیباست اما حادثه ای ویلچیر نشینش کرده ...

زنی که دستانش سوخته و دستکش تمامش را نمی پوشاند ...
نوجوانی که در مطب دکتر به شکل نامتعارفی معاینه می شود ...

نکنیم!

نگاهشان نکنیم!
نه این که رو برگردانیم ... نه!‌
"واقعاً نگاهشان نکنیم!"