آن لحظه که می نویسد؛
"من تو را دوست می د ا ر م ...
و شب از ظلمت خود وحشت می کند! "
و آدم هر بار بخواند و از تکرارش سیر نشود
و بخواندو بخواند و بخواند ...
و آدم هر بار بخواند و از تکرارش سیر نشود
و بخواند
و بخواند و بخواند ...