اتاق آبی

اتاق آبی

...آسمان تمام شد؛ اینجا، زمین آغاز می شود
اتاق آبی

اتاق آبی

...آسمان تمام شد؛ اینجا، زمین آغاز می شود

بارداران بالقوه



فکر نمی کردم برای من هم اتفاق بیفتد، ولی افتاد.

آن قدیم ها از یکی شنیده بودم شرکت هما زنان متاهل تازه ازدواج کرده را استخدام نمی کند. چون باردار می شوند می روند مرخصی زایمان. به چشمم خیلی بی رحمانه بود. خیلی خودخواهانه.

خارج را می گفتند خیلی به نیروی کارشان اهمیت می دهند. خیلی حمایت می کنند. بله. در قوانین بله. ولی در عمل...

رفتم یک مصاحبه ای. یک مصاحبه ی خیلی خوبی. توی یک شرکت خیلی خوبی. قشنگش هم این جاش که صاحبانش دو تا خواهر بودند. کارمندانش همه دختر. کلی مصاحبه کردند و گفتیم و شنیدیم و لذت بردیم. گفتند دنبال نیروی جدید می گردند چون دوتا از نیروهایشان باردار شده اند و رفته اند مرخصی.

بعد سنم را  پرسیدند. می گویند در مصاحبه های این جا نباید سن و ملیت را بپرسند! سن را که نمی توانستم دروغ بگویم اما شاید بهتر بود اصلاً نمی گفتم متاهلم. 

دفتر را نشانم دادند و گفتند که چقدر جو صمیمی و مهربان است و آشپزخانه داریم و دور هم غذا می خوریم و از هم یاد می گیریم و ... یک عالمه زیبایی دیگر نشانم دادند.

آخرش قرار شد هفته بعد خبر بدهند.

و هفته بعد، امروز تمام شد.


بعله جانم...

سی و چاهار سالگی سن مشکلات آغازِ عبور از جوانیست...


نظرات 1 + ارسال نظر
سرن سه‌شنبه 14 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 01:18 ق.ظ http://serendarsokoot.blogsky.com/

سلام سپیده
اومدم بنویسم اوه؛ چه حیف و حتی اسمایلی عصبانیت گذاشتم اما بعد همه رو گذاشتم کنار و گفتم سپیده بهترشو پیدا می کنه

سلام سرن. ممنونم. تو خوبى

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد