خیلی چیزها توی زندگی هست که هر روز که به هر چه غیر شادی می گذرد باید حسرتش را خود.
حسرت از دست دادنش را...
صورتم را صبحها دوست تر دارم.
صورتی که سی و یک سالگیش را مزه مزه می کند ... و می داند شاید هرگز زیباتر از این روزها نباشد...
راستش را بگویم؟
من این روزها هر صبح تمام مدتِ کرم زدن رو به روی آینه را، دلم برای آخرین صبح های سی سالگی صورتم می سوزد. نه به خاطر فقط عمری که بر این صورت می گذرد، به خاطر هدر رفتنش!آدم هایی که سکته مغزی می کنند نیاز به نگهداری دارند!
نه
نه بعد از سکته؛ قبل از سکته نیاز به نگهداری دارند. چون کسی نیست نگهداریشان،دل به دلشان بدهد، از دردشان بپرسد، مشکلی ازشان حل کند، بارشان را سبک کند؛ سکته می کنند با خیال راحت می افتند روی تخت که حالا بیایید حتی خورد و خوراکم را هم یاری کنید ...
آدم ها در سالم ترین روزهایشان ، تیمار می خواهند ... وقتی هنوز سرپایند همراهی می خواهند ...
بعدش که ...