اتاق آبی

اتاق آبی

...آسمان تمام شد؛ اینجا، زمین آغاز می شود
اتاق آبی

اتاق آبی

...آسمان تمام شد؛ اینجا، زمین آغاز می شود

کشمکش های رشد آمیز ...





دیروز مجبور به کاری شدم!



به به! 

چه مطلع خطرناکی برای سپیده!

 سپیده با مانع بزرگ "هیچ کس نباید به من بگوید چه کار بکنم یا نکنم"!

و البته مانع بزرگترِ "هیچکس نباید در قیاس با کس دیگری از من چیزی بخواهد"!


قرار شد به بزرگی زنگ بزنم و ابراز محبت کنم. 


بعله.

کار انجام شد و بسی انرژی که از دست بشد...


خیلی فکر کردم اما مسئله همچنان به جاست؛ 

مشکل منم که ابراز محبت هایی که از تهِ تهِ آن لحظه در قلیان نیستند را  تاب نمی آورم؟

 یا احتمالاً خودم را آنقدر متفاوت می بینم که با هیچ کس نباید مقایسه شوم - که مثلاً فلانی کرده این کار را و تو هم بکن-؟

 یا ... 

یا به احساساتم احترام بگذارم و فقط کاری را که "نمی خواهم" را نکنم!

همین!



مشکل این است که به این "نفس" انقدرها نمی توان اعتماد داشت!




نظرات 2 + ارسال نظر
مجید مویدی یکشنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 11:21 ق.ظ http://majidmoayyedi.persianblog.ir

باید راجع به این هم فکر کنم و بعد بیام نظر بدم... خود من هم این مشکل رو گاهی دارم: وقتی احترام و محبت از قلبم نباشه، تو ابرازش خیلی به مشکل میخورم و عذاب میکشم...
+سوال های خوبی از خودت می پرسی سپیده جان! آفرین

متعهد شده ام به رشد! ممنونم

شادی پنج‌شنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 08:26 ق.ظ http://neveshte-jat.blogfa.com/

همه خودمان را منحصر به فرد می بینیم و هیچ کس از مقایسه خوشش نمیاید. دیدی که چقدر توی کتابای تربیت بچه ها والدین رو از این کار منع کردند و در روشهای همسرداری هم مدام درباره اش می گویند که به رابطه آسیب می زند. اما واقعیت اینه که همه مون تو این فرهنگ بزرگ شدیم. عملا از مقایسه شدن بدمون میاد حتی اگر حقیقتی درش باشه. با اینهمه خودمان اگر به زبان هم نباشد اما در ذهنمان خیلی وقتها داریم آدم ها و اتفاق های زندگیمان را با آدمها و اتفاق های زندگی دیگران مقایسه می کنیم. این اتفاق ها اگر ما را روی رفتار خودمان حساس کنند رشد می آورند برایمان. تغییر جهان منوط به تغییر ماست.

مغرورم گویا.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد