اتاق آبی

اتاق آبی

...آسمان تمام شد؛ اینجا، زمین آغاز می شود
اتاق آبی

اتاق آبی

...آسمان تمام شد؛ اینجا، زمین آغاز می شود

آن ها که خودشانند ...




دیده اید یک آدم هایی یک جور عجیبی خودشانند؟

معمولی اند ها!

فقط ادا نیستند!

خنده هایشان برای خودشان است ... گریه هایشان از سر غم هایی سبک یا سنگین و محبتشان ... امان از محبتشان که می رود می نشیند دقیقاً‌ همانجایی که باید!

خشمشان هم حتی، از کوره در رفتنشان هم حتی، یک جور عجیبی محترم است!

عصبانی نمی شوند که تو خودت را جمع و جور کنی ... 

عصبانی نمی شوند که تنبیهت کنند ... که جلوی تکرار این عمل را بار دیگر گرفته باشند ... 

عصبانی نمی شوند که قدرتمند باشند...

وقتی عصبانی می شوند ... عصبانی اند!

وقتی غمگین می شوند برای این نیست که نازشان را بکشی ... برای این نیست که ترحم کنی بهشان و خطایی را نادیده بگیری ...

غمگین اند ،‌همین!

شادند ...

عاشق اند ...

ناامیدند ...



یکی از این آدم ها همسر من است!


و من این آدم ها را دوست دارم کلا! 




نظرات 1 + ارسال نظر
سرن یکشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1395 ساعت 02:35 ق.ظ http://serendarsokoot.blogsky.com/

چه خوب که دل به خواهت بهت بخشیده شده از دنیا! چه خوب! خدا رو شکر!

خوبند ... چیزهای خوب خوبند!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد