اتاق آبی

اتاق آبی

...آسمان تمام شد؛ اینجا، زمین آغاز می شود
اتاق آبی

اتاق آبی

...آسمان تمام شد؛ اینجا، زمین آغاز می شود

کوهن هشتاد و چاهار ساله مى شود!



گمانم چاهار پنج سال پیش، همینجا توى همین وبلاگ "تصویرگر کتاب کودک" شدم!

بله.

اول "باش" شدم بعد "کشف"!

حالا اینجا توى مونترال "نقاش" شدم. کوهن چاهارده روز دیگر هشتاد و چاهار ساله مى شود و من براى تولدش - بگذارید ببینم؛ یک ... دو ... سه... - شش پرتره کشیدم. مى خواهم نمایشگاهشان کنم روى دیوارى در کافه اى یا گالرى اى در گوشه اى از این شهر هنرمند...

همین!

آمدم خبرتان کنم...








مهم نیست کجایی






درآمد خوب ، خوب است . اصلاً‌ لازم است. 

در آمد خوب شانسی نمی دانم خوب است لازم است یا چی ... می دانم رویش حساب نمی شود کرد؛ چون برایش برنامه نمی توان ریخت.


آهای؛
با خودمانم!

اول باش! تا کشف شوی ...
اول بکار ... تا درو کنی ...
اول کار کن ... تا درآمد بیاید سراغت...

آخرین باری که معمار بودی کی بود؟

آخرین باری که "دانش" "جو" بودی کی بود؟


پس چطور می خواهی یک معمار در یک گوشه ی دیگر دنیا باشی؟
چطور می خواهی پذیرش از یک دانشگاه خوب دنیا بگیری؟


اول باش! 

مهم نیست کجایی ...

هر جا که هستی ؛ همینجا! 
همین امروز!
معمار باش ... بکش ... بساز ... فکر کن ... تولید فکر کن ... توی همین A4  بلا استفاده روی میزت... دفترچه ی همه چیزت کو!؟

تو "دانش" را "بجو" ؛ دانشجویی می آید سراغت... 



پ. ن: آقای دکتر ! 

اول دکتر باش! 

بس نیست اضطراب و دور خود چرخیدن؟