اتاق آبی

اتاق آبی

...آسمان تمام شد؛ اینجا، زمین آغاز می شود
اتاق آبی

اتاق آبی

...آسمان تمام شد؛ اینجا، زمین آغاز می شود

بهترم...






هی فکر کردم این روزها...


یک سری نتایجی گرفته ام که برای بعدها به آن ها استناد کنم!


هربار که موج استرس  و افسرگی می آید سراغم؛ همین کار را می کنم... نتیجه هم می دهد...


اما خب خودِ حس اضطراب، با منطق از بین نمی رود. به زمان نیاز دارد و سرگرمی و بیخیال شدن...


امشب بهترم... خیلی بهتر...


ممنونم نازنینم...


دوستت دارم؛


چققدر هم ... :)





نظرات 3 + ارسال نظر
یاسمین سه‌شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 10:18 ب.ظ http://donyayeyasamin.blogsky.com

سلام دوست عزیز
خوشحال میشم به وبلاگ من هم سربزنی

نسرین چهارشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 08:38 ق.ظ

کاش بفهمیم زمانی که خوشبختی هست احساسش کنیم. نرانیمش ...
سپیده کاش احساس کنی که خوش ب حال ِتوست. خوشبختی ...
من از دور و خارج از گود نگاه ت نمیکنم ... باورکن

کاش بفهمم این را یک روز...
کاش..
در خودم که جستجو کرده ام فهمیدم ام در تمام زندگیم این اضطراب ها با من بوده... از همان کودکی... تا نوجوانی ... تا ازدواج و ... می خواهم که نماند!!!

بانو سرن چهارشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 11:50 ق.ظ http://banooseren.blogfa.com/

خوبه که راهشو بلدی

:)
تلاش می کنم... تلاش...
خیلی زیاد!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد