اتاق آبی

اتاق آبی

...آسمان تمام شد؛ اینجا، زمین آغاز می شود
اتاق آبی

اتاق آبی

...آسمان تمام شد؛ اینجا، زمین آغاز می شود

 


آدم ها به سمت جدا شدن می روند.


این بخشی از طبیعت واکنش آدم ها در زندگی جمعی شان است.

 اگر دو نفر باشند؛ به سمت جدا شدن از هم ... سه نفر باشند؛ دوتا با هم می شوند و یکی تنها ... چهار نفر باشند؛ دوتا دوتا ... پنج نفر به بعد که بیا و ببین جایگشت را ...


الگوریتم های طبیعت را می خوانم و به تعادل نش فکر می کنم ... چرا ما از طبیعت سر می پیچیم؟ 

چرا این همه اختیار داریم؟

چه گلی قرار است به سر جهان بزنیم؟


ما آدم های مدام نا کامل، بلد نیستیم بخشی از یک جمع با قی بمانیم .




نظرات 4 + ارسال نظر
سرن جمعه 20 فروردین‌ماه سال 1395 ساعت 01:16 ق.ظ http://serendarsokoot.blogsky.com/

سلام نوروز فرخنده! واقعا اینطوریه؟! آدم ها به سمت جدا شدن می رن؟!

سلام بانو .
نوروز بر شما هم فرخنده و زیبا ...
به یک همچین نظمی رسیده ام. نظر شما چیست؟

شادی شنبه 21 فروردین‌ماه سال 1395 ساعت 09:05 ق.ظ http://neveshte-jat.blog.ir/

سوالات فیلسوفانه ای مطرح کردی سپیده. باید بیای کلاس فلسفه ی دکتر قائدی! چرا ما از طبیعت سر می پیچیم؟ به نظرم میرسه علتش اینه که اولش انسان فهمید طبیعت همیشه انتخاب هاش عادلانه نیست و تلاش کرد یک قراردادهای انسانی را وارد طبیعت کنه. مثلا اگه درخت توت خانه ی ما که کلی آب زیرش ریخته ایم و کود برایش خریده ایم سر بکشد توی حیاط شما و شاخه هایش خم شوند در خانه ی شما قصه چیست؟ طبیعت شما را انتخاب کرده اما قراردادهای انسانی نگاه عادلانه تری دارند. در برابر سیل و زلزله که انتخاب طبیعت است چه کنیم؟ به نظرم اولش این طور شد که انسان در برابر یک چیزهای طبیعت ایستاد اما حد و مرز را گروهی شکستند و جلوتر رفتند و این به واسطه ی اینهمه اختیاری بود که داشتند. یک فیلسوف قبلا این سوال تو را از خودش پرسیده است. آگوستین قدیس! او هم از خطاها و شرارتهای بشری دلخسته بود و معتقد بود ما نباید اینهمه اختیار برای بد بودن می داشتیم. اما در نهایت به این پاسخ رسید که اگر جز این بود عروسکهای خیمه شب بازی ای در دستان خداوند می شدیم که فقط بلد بودیم خوب باشیم و این مساله انسان بودن و انتخاب کردن را بی ارزش می کرد. اما اینکه چه گلی قرار است بر سر جهان بزنیم به نظرم هر کس تنها می تواند درباره گلی که خودش می خواهد بر سر جهان بزند حرف بزند. واقعا ما نمی دانیم دیگران چه گلی بر سر جهان خواهند زد. هر روز در اخبار می شنویم که عده ای در حال کشتن و تجاوز و غارتند و عده ای دیگر در حال کشف و درمان و حمایت. انتخاب من و تو هم شاید این باشد که تلاش کنیم تا انسان بهتری باشیم و کتاب بنویسیم و تصویرگری اش کنیم. انتخاب کنیم که در جمع دو نفره ی خودمان باقی بمانیم. من نمی توانم با قدرت بگویم که آدم ها به سمت جدا شدن پیش می روند و یک نسخه ی ناامید کننده و غم انگیز برای کل جهان بپیچم. به شخصه به سمت جدا شدن از آدم هایی که دوستشان ندارم و نزدیک شدن به آدمهایی که دوستشان دارم پیش می روم. درباره معیارهای دوست داشتنم هم فکر می کنم و گاهی تغییرشان می دهم. و در آخر دو سوال به ذهنم می رسد: انسان کامل کیست؟ اگر انسانها همه کامل بودند دنیا چه شکلی می شد؟

...
خاموش نه ، سکوت می شوم...

سرن یکشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1395 ساعت 02:34 ق.ظ http://serendarsokoot.blogsky.com/

باید بیشتر به رفتارها دقت کنم!

یک جوری شبیه تمایل ذرات به رادیکال شدن

شادی سه‌شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1395 ساعت 04:31 ب.ظ http://neveshte-jat.blog.ir/

برچسب هات منو کشته سپیده!

همین ها بود واقعاً !!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد